سیدنعمتالله عبدالرحیمزاده؛ دکتری که اهل فروش نبود
تاریخ انتشار: ۱۱ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۸۷۰۴۷
بابک ذاکری در روزنامه اعتماد نوشت: ما به او نمیگفتیم سیدنعمتالله عبدالرحیمزاده. نام او برای ما دکتر بود. حتی تا سالها نامش را درست نمیدانستیم با اینکه با او دوست بودیم. در سالهای دهه ۱۳۸۰و تا میانه دهه ۱۳۹۰ اگر در دانشکده ادبیات که انواع دکتر در آنجا تردد داشت و دارد، سراغ «دکتر» را میگرفتی، سیدنعمتالله عبدالرحیمزاده را نشانت میدادند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دو روز در هفته کانت میخواند در حیاط دانشکده با بچههای علاقهمند. کانت نمیگفت مانند استادها، کانت میخواند. میخواندند. با هم میخواندند. با دکتر میخواندند. در آن دانشکده که متنخوانی چندان رواج ندارد با دقت و وسواس در حیاط دانشکده و نه در کلاسهایش مینشست و کانت میخواند. افلاطون میخواند. پارههای پیش از سقراطیان میخواند. بسیاری از همراهانش در این خوانشها امروز در ایران و اروپا استاد شدهاند. اما او نشد.
هیچ امکانی برای آن ذهن خلاق محقق نشد. امکان تدریس، امکان با فراغ بال زندگی کردن. فکر نکردن به کرایه، به مریضی به پول. تا اینکه همین چند روز پیش (حتی تاریخ دقیق فوتش را نمیدانیم) تمام امکانها برای او ناممکن شد و دکتر شد تجسد ناکامی تحمیلی. بهرغم اینکه برای دکتر بهظاهر درها میتوانست گشوده شود که جبهه رفته بود در نوجوانی که مدتی حوزه درس خوانده بود که مومن بود، از بسیاری مومنتر حتی، ولی زهد فروش نبود. همین که اهل فروش نبود زمینش زد و ناکامی را بر او تحمیل کرد. درس نمیخواند که بفروشد. مقاله نمینوشت که بفروشد. سمینار شرکت نمیکرد که بفروشد.
نمیتوانست پایاننامهای بردارد که سریع دفاع کند: چیز سادهای در سیاست و اخلاق مثلا یا در تطبیق فلان فیلسوف اسلامی با هگلی، دکارتی چیزی که دهن پرکن باشد ولی بیدردسر. اگر درباره مفهوم «پلیس» در آموزههای یونانی کار میکرد، میخواست برای کوششهای امروز معنای جدیدی پیدا کند. میخواست با «سرزمینزدایی از تصورات افلاطونی» برای آنها «سرزمینزایی» کند، میخواست «هویت تاریخی ما را با بنمایه فلسفی بفهمد» و برای اینکار به سرآغازهای فلسفه هجرت میکرد. به یونان. رمز علاقه دکتر به یونان تلاش برای فهم هویت ایرانی با بنمایههای فلسفی بود.
تلاش برای «جمع آزادی با حکمت و دوستی» (نقلهای داخل گیومه نقل از نوشتهای از اوست با نام «نوروز در ماگنسیا»)، اما در این زمانه بیرحم که باید عقل معاشت درست کار کند، با بروکراسی خشنی که نمیگذارد بالای چهل سال استخدام دانشگاه شوی، با تنگنظری و بیمسوولیتی افرادی که وقتی خودشان از منصبشان کنار رفتند پرونده او را بایگانی کردند، نشد. خودش هم بلد نبود. لجباز بود. نمیفروخت، مجیز نمیگفت. کیفکشی نمیکرد و به هر حال نشد. هیچ امکانی برای او محقق نشد.
تا اینکه پایان همه امکانها، مرگ فرارسید. در «بیو»ی تلگرامش عبارتی یونانی از هراکلیتوس نوشته بود که معنای تقریبیاش میشود «خود را جستم» و عاقبت در هوای آلوده تهران، قلب دکتر که یکبار هم قبلا به او هشدار داده بود در تنهایی از کار افتاد و جستوجویش به اتمام رسید. خاک بر او مهربان باد و دریغ و درد که ما دریغا گوی او شدیم و نظارهگر پایان یافتن امکانهایی که میشد بار دهد و به ثمر بنشیند. یادش گرامی.
منبع: فرارو
کلیدواژه: فلسفه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۸۷۰۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
افشاگری جنجالی خسرو حیدری علیه فتح اللهزاده
خسرو حیدری درباره شروع مشکلات ساپینتو و فتحاللهزاده گفت: در زمان ساپینتو اگر مشکل مدیریتی نداشتیم هر سه جام را میتوانستیم بگیریم، مشکلات زیادی داشتیم و چندین ماه بود که بازیکنان پول نگرفته بودند، مدام مدیرعامل عوض میکردیم و مدیرعامل ها با ساپینتو مشکل داشتند، زمانی که فتحاللهزاده به تیم اضافه شد و برای بازی سوپرجام آمد همانجا با هم به مشکل خوردند. از همان روز اول، یک سری چیزها به ساپینتو گفته بودند و یکسری چیزها هم فتحاللهزاده میدانست و با هم به مشکل خوردند.
حیدری ادامه داد: در بازی سوپرجام که بازی با نساجی بازی داشتیم، فتحاللهزاده و ساپینتو را آشتی دادم، او به من گفت که اجازه نمیدهم ساپینتو روی نیمکت بنشیند و خودت روی نیمکت بشین که به او گفتم حاج آقا عجله نکن! دنبال این بودم تا آنها با یکدیگر رابطه خوبی داشته باشند و در نهایت هم رابطه خوبی پیدا نکردند و فتحاللهزاده از تیم رفت و مدیرعامل جدید آمد.
حیدری درباره مشکلاتی که بابت دفتر کمپ ناصر حجازی اتفاق افتاد گفت: تا روز آخر مشکلات آنها وجود داشت و مشکلات بزرگتر میشد، آقای ساپینتو دفتر حاضر در کمپ را میخواست که در اختیار او باشد و بازیکنان را برای تماشای فیلم بازیها به آنجا ببرد چون جایی نداشتیم و آقای فتحاللهزاده میگفتند این دفتر من است و به او نمیدهم.
حیدری درباره مشکلات حجت کریمی با ساپینتو گفت: او میخواست قرارداد ساپینتو را تمدید کند و ما شانس قهرمانی در جامحذفی را داشتیم، ما بازیای که هفت گل به تراکتور زدیم هواداران توقع داشتند که تمدید شود اما در باشگاه همه دوست داشتند که او برود و دنبال بهانه بودند، مشکلاتی که بین ساپینتو و هواداران پرسپولیس اتفاق افتاد او را روز پنجشنبه محروم کردند و اعلام کردند که 4 ماه محروم شده و باشگاه اعتراضی نکرد و همانجا فهمیدم که میخواهند او را کنار بگذارند.
حیدری درباره اخلاقیات ساپینتو گفت: او مربی فنی و خیلی خوبی بود ولی از لحاظ اخلاقی مشکلش این بود که خیلی زود عصبی میشد.
منبع:ورزش سه